English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6713 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
commonest U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
participatory U شرکتی
thereof=of that U متعلق به ان
dependent U متعلق
appurtenant U متعلق
anaclitic U متعلق به
thereof U متعلق به ان
Freepost U پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
a company of good standing U شرکتی با اعتبار
joint U شرکتی مشاع
hypnic U متعلق بخواب
attached U مربوط متعلق
heraldic U متعلق به منادی
hereof U متعلق باین
therof U متعلق بان
subscriber's line U خط متعلق به مشترک
hempen U متعلق به شاهدانه
alary U متعلق به بال
conventual U متعلق بخانقاه
chromic U متعلق به کرومیوم
adamic U متعلق به ادم
my U متعلق بمن
our U متعلق بما
arcadian U متعلق به ارکاد
bridal U متعلق بعروس
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
acromial U متعلق بنوک شانه
then U متعلق بان زمان
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
It belongs to him personally. U متعلق بشخص اوست
oversea U متعلق بماوراء دریاها
ci devant U متعلق بدوره سابق
waterside U متعلق به کناردریا ساحل
archiepiscopal U متعلق به اسقف بزرگ
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
corporative U وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
clearing house U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
alar U متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
hostile U متعلق به دشمن خصومت امیز
non-human U غیر متعلق به نژاد انسان
non human U غیر متعلق به نژاد انسان
accipitrine U متعلق به مرغان شکاری بازمانند
stablemate U اسب مسابقه متعلق به یک گروه
epigraphic U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphical U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
developers U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developer U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
recapitalize U ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
quicquid plantatur solo , solo cedit U منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome U این خانه متعلق بمن است
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
freighter U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
freighters U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
libraries U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
library U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
cybercafe U شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
preatorian U وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
mutual fund U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
stationery U شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
Sun Microsystems U شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
Intel U شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
office U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
offices U اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
neotropical U متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
original equipment manufacturer U شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
opens U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
personae U شخصی
personal U شخصی
persona U شخصی
personas U شخصی
informal U شخصی
personable U شخصی
one U شخصی
civilians U شخصی
civilian U شخصی
some one U شخصی
civil U شخصی
private U شخصی
privates U شخصی
ones U شخصی
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
informal observations U مشاهدات شخصی
self-interest U نفع شخصی
self employed U کار شخصی
self-employed U کار شخصی
paraphernalia U اموال شخصی زن
ibm personal computer U IBکامپیوتر شخصی
personal pronouns U ضمائر شخصی
personal computers U کامپیوتر شخصی
who U چه شخصی چه اشخاصی
personal pronoun U ضمیر شخصی
idols of the cave U اوهام شخصی
personal computer U کامپیوتر شخصی
idiograph U نشان شخصی
somebody U یک شخص شخصی
proenomen U نام شخصی
private property U دارایی شخصی
individual foul U خطای شخصی
personal property U مایملک شخصی
personal property U اموال شخصی
personal ownership U مالکیت شخصی
personal outlays U هزینههای شخصی
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1confinement factor
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1rite de passage
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1more technically difficult general ledger
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com